رایانرایان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

رایان یکی یه دونه

ماجرای مقداد و دانلود لالایی منحصر به فردش

1390/10/16 3:11
1,971 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

ماجرا از اون قرار بود که یه روز مقداد واسه رایان از اینترنت یه لالایی دانلود میکنه و خواست اونو واسه رایان بخونه رایان که داشت خوابش میبرد دید که باباش اومده و میخواد واسش تریپ لالایی بره

 رایان یه نگاه چپ چپ به باباش کرد و با خودش گفت که حالا بابام چی میخواد واسم بخونه

که مقداد شروع کرد به خوندن

*لالالالا  گل نازم

* تويي سرو سرافرازم

* تويي سرو و تويي كاجم

* تويي افسر، تويي تاجم

 رایان تعجب میکنه و با خودش میگه که سرو و کاج یعنی چی این لالاییه یا بیانیه در مورد روز درخت کاری آخه افسر چیه مگه بابام داره واسه فرمانده پادگانش لالایی میخونه

 مقداد هم لالاییشو ادامه میده

 * لالالالا گل مينا

 * بخواب آروم ،گل بابا

 * بابا رفته ، سفر كرده

 * الهي زودي برگرده

 رایان کپ میکنه و پیش خودش میگه تو که الان داری لالایی میخونی پس سفرت چیه

 بعد مقداد که انگار رضایت بده نیست در ادامه میگه

 * لالالالا گل شب بو

 * نگاهت مي كند جادو

 * ببينم چشم شهلايت

  * به زير آن كمان ابرو

 رایان میره تو فکر و با خودش میگه این لالایی واقعا واسه منه یا نکنه بابایی لالایی که واسه مامانم میخونه رو داره اشتباهی برای من میخونه 

مقداد هم که جو لالایی گرفته بودتش ادامه میده

* لالالالا گل پونه

 *انار كردم واست دونه

 * انار سرخ  ياقوتي

 * بخور اي گل، نگير بهونه

 رایان که از این لالایی حالت تهوع بهش دست میده با خودش میگه فکر میکردم بابام استانداری کار میکنه نمیدونستم میوه فروشه

 مقداد میگه :

 * لالالالا گل لاله

 * ميريم فردا خونه خاله

 *  نديدم خاله جانت را

 * الان چندين و چن ساله

 رایان تا اینو  میشنوه حسابی قاط میزنه و  آستینشو میکشه بالا

 یه مشت میزنه به باباش

 به باباش میگه تو هر روز اینجایی چی چی چندین و چند ساله

 مقداد هم که دید لالاییش واقعا خیلی ضایع بود تصمیم گرفت که دیگه هیچوقت واسه رایان لالایی نخونه

 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله منا
29 آبان 90 18:46
خیلییییییی باحال بود....عجب طبع شعری داری.عجب عمویی داره این رایان
majedeh
30 آبان 90 21:56
بابا یکم خودتو بیشتر تحویل بگیر....من با این همه عمر به اندازه ی این فسقلی تو اینترنت جهانی نشدم.....