ماجرای مقداد و دانلود لالایی منحصر به فردش
ماجرا از اون قرار بود که یه روز مقداد واسه رایان از اینترنت یه لالایی دانلود میکنه و خواست اونو واسه رایان بخونه رایان که داشت خوابش میبرد دید که باباش اومده و میخواد واسش تریپ لالایی بره
رایان یه نگاه چپ چپ به باباش کرد و با خودش گفت که حالا بابام چی میخواد واسم بخونه
که مقداد شروع کرد به خوندن
*لالالالا گل نازم
* تويي سرو سرافرازم
* تويي سرو و تويي كاجم
* تويي افسر، تويي تاجم
رایان تعجب میکنه و با خودش میگه که سرو و کاج یعنی چی این لالاییه یا بیانیه در مورد روز درخت کاری آخه افسر چیه مگه بابام داره واسه فرمانده پادگانش لالایی میخونه
مقداد هم لالاییشو ادامه میده
* لالالالا گل مينا
* بخواب آروم ،گل بابا
* بابا رفته ، سفر كرده
* الهي زودي برگرده
رایان کپ میکنه و پیش خودش میگه تو که الان داری لالایی میخونی پس سفرت چیه
بعد مقداد که انگار رضایت بده نیست در ادامه میگه
* لالالالا گل شب بو
* نگاهت مي كند جادو
* ببينم چشم شهلايت
* به زير آن كمان ابرو
رایان میره تو فکر و با خودش میگه این لالایی واقعا واسه منه یا نکنه بابایی لالایی که واسه مامانم میخونه رو داره اشتباهی برای من میخونه
مقداد هم که جو لالایی گرفته بودتش ادامه میده
* لالالالا گل پونه
*انار كردم واست دونه
* انار سرخ ياقوتي
* بخور اي گل، نگير بهونه
رایان که از این لالایی حالت تهوع بهش دست میده با خودش میگه فکر میکردم بابام استانداری کار میکنه نمیدونستم میوه فروشه
مقداد میگه :
* لالالالا گل لاله
* ميريم فردا خونه خاله
* نديدم خاله جانت را
* الان چندين و چن ساله
رایان تا اینو میشنوه حسابی قاط میزنه و آستینشو میکشه بالا
یه مشت میزنه به باباش
به باباش میگه تو هر روز اینجایی چی چی چندین و چند ساله
مقداد هم که دید لالاییش واقعا خیلی ضایع بود تصمیم گرفت که دیگه هیچوقت واسه رایان لالایی نخونه