ماجرای ورود رایان به دنیای موسیقی
ماجرا از این قرار بود که یه روز رایان در حالی که طبق معمول خواب بود
از خواب بیدار میشه و به اینور و اونور نگاه میکنه
که یهو یه صدایی توجهشو جلب میکنه
به طرف پنجره نگاه میکنه میبینه که آره یه کفتره
شروع میکنه به سوت زدن تا بتونه کفتره رو تور کنه
که ناگهان متوجه میشه باباش داره میاد سمتش ، اونم سریع خودشو جمع و جور کرد
با خودش گفت اوه اوه صاحبش اومد کفتره رو ولش ...
باباش اومد بهش گفت آخه پسرم این چه کاریه یا همش میخوابی یا بیدارم که میشی یه صداهای ناجور از خودت درمیاریو گریه میکنی الانم که کفتر بازیت گل کرده
حرفای بابایی فکر رایان رو به خودش مشغول کرد و رفت تو فکر و شروع کرد با انگشتاش به شمردن
که الان من دوبرابر مدت زمانی که به دنیا اومدم خوابم و هیچ کار مثبتی تا حالا انجام ندادم
این فکر و خیالات از یه طرف و حرفای باباش هم از یه طرف رایان رو بدجوری افسرده کرد
رایان دیگه رایان سابق نبود و سر همه داد میزد
دیگه کارش رسیده بود به دوا و دکتر و بیمارستان
مادر بزرگش باهاش صحبت کرد
پدر بزرگش هم نصیحتش کرد که عزیزم این چه بلایی داری سر خودت میاری داری با خودت چیکار میکنی
یه روز وقتی که مامان رایان داشت واسش لالایی میخوند رایان با خودش فکر کرد و رفت تو رویاهاش
با خودش گفت که چرا من نرم دنبال موسیقی اصلا چرا رهبر یه گروه ارکست نشم
یا یه نوازنده
یا اصلا یه خواننده
ولی این افکار دیگه واسه رایان یه رویا نبود
آره اون مصمم شده بود وجدی جدی تصمیم خودشو گرفته بود که یه خواننده رپ بشه
و بدین ترتیب اولین موزیک ویدئو خودش رو با نام من رایانم رو وارد بازار کرد
آره آره من رایانم
متولد ماه آبانم
یکی میگه تو شبیه باباتی
یکی میگه نه شبیه مامانم
برای صحبت و حرف زدن
فقط منتظر گذر زمانم
فعلا من فقط میخوابم
چون اینه در حد وتوانم
مامانم بهم میگه رایان جون
گریت بریده صبر و امانم
بابام همش خسته از سرکار میاد
خدا قوت زحمت میکشه خیلی زیاد
میاد پیشم تا منو بازی بده
ولی من از بازیاش اصلا خوشم نمیاد
مامانم همیشه چپ و راست بهم میگه
نفسم همه کسم نفسم همه کسم
بهش گفتم دیگه اینو نگو
تو رو به هر کی که دوست داری قسم
بازم میگم من خدایا
بعد این همه قضایا
عموم کوچیکمو نگهدار
تو رو خدا بفرستش سر یه کار